*
هزار سال بعد از اینکه انسانها به دلایلی زمین را ترک کردهاند سفینه کیتای ریج و پدرش ژنرال سایفر بر روی زمین سقوط میکند، پای پدر میشکند و کیتای جوان سفری ۱۰۰ کیلومتری را آغاز میکند تا به قسمت دم سفینه که جدا شده برسد و دستگاه پیام اضطراری را فعال کند. کیتای قرار بوده رنجر شود، یعنی کسی که هیچ ترسی ندارد و با هیولاهایی که بطور ژنتیکی دستکاری شدهاند تا ترس را در انسانها احساس کنند و آنها را از بین ببرند مبارزه کند، اما کیتای در امتحان پایانی رد شده است و هنوز نمیتواند به قابلیت بدون ترس بودن یا اصطلاحا گوست در فیلم برسد، از آن سو یکی از همان هیولاها در قفسی در انتهای سفینه بوده و در زمین رها شده است و جان کیتای را تهدید میکند.