*****

چنس یک باغبان خانه‌زاد و شیرین عقل است که از بچگی درون خانه‌ای ثروتمند بزرگ شده و در باغ محصور آن کار کرده و نهایت ارتباط او با جهان خارج تلویزیون اتاقش است. با مرگ صاحباخانه و رفتن تنها خدمتکارش، چنس مجبور می‌شود چمدانش را ببندد و برای اولین بار پا به جهان خارج از خانه بگذارد، جهانی که تقریبا جز باغبانی و نگهداری از گیاهانش، هیچ از آن نمی‌داند.

تماشای Being There حوصله می‌خواهد اما باور کنید اگر بیست دقیقه‌ی ابتدای آن را تحمل کنید، یکی از بهترین فیلمهای عمرتان را خواهید دید. داستان فیلم از جرزی کازینسکی لهستانیست که به خاطر نوشتن این فیلم نامزد گلدن گلاب شد و بفتا را از آن خود کرد. حال اشبی کارگردان فیلم نیز به خاطر آن نامزد نخل طلای کن شده است اما در اسکار این فیلم تنها یک جایزه نقش مکمل مرد برده است. Being There ریتمی آرام دارد و طنزی آرامشبخش و نماهای آن واقعا فوق‌العاده‌اند.

نمایی از فیلم

نقش چنس را پیتر سلرز مشهور به عهده دارد که او را حتما به عنوان دکتر استرنجلاو یا سربازرس کلوزو پلنگ صورتی می‌شناسید. بازی سلرز مسحورکننده است، بسیار آرام و دوست‌داشتنی نقش یک آدم شیرین‌عقل که در جهانی سراسر ناشناس پرسه می‌زند را ایفا کرده و به نظر من واقعا شایسته بردن اسکار به خاطر این نقشش بوده‌است. او برای این نقش نامزد اسکار شد اما آن را نبرد ولی بفتا و گلدن گلاب را به خاطر آن دریافت کرد. بازیگر اصلی زن فیلم شرلی مک‌لین( بازیگر آپارتمان اثر بیلی وایدلر) هم بازی خوبی دارد و در جشنواره‌ها چندین نامزدی به خاطر این فیلم داشته است.

داستان فیلم Being There شباهت زیادی به فارست گامپ دارد اما من از این فیلم خیلی بیشتر از فارست گامپ بی‌منطق با آن پیامهای اخلاقی چپه و مسخره خوشم آمد  Being There از آن فیلمهاییست که حس خوبی به آدم می‌دهد و پیشنهاد می‌کنم حتما آن را ببینید.