**
این فیلم داستان زندگی استیو جابز را بیان میکند، از جایی که در جوانی کالج را رها میکند تا جایی که در میانسالی بعد از چند سال غیبت دوباره به اپل باز میگردد.
**
این فیلم داستان زندگی استیو جابز را بیان میکند، از جایی که در جوانی کالج را رها میکند تا جایی که در میانسالی بعد از چند سال غیبت دوباره به اپل باز میگردد.
***
یک دو جین بازیگر و آدم معروف در خانهی جیمز فرانکو (بازیگر ۱۲۷ ساعت) جمع شدهاند تا پایان ساخت خانهاش را جشن بگیرند، ناگهان آخرالزمان اتفاق میافتد، بسیاری از بازیگران میمیرند و فرانکو، سث روگن، جونا هیل، جی بروشل، کرگ رابینسون و دنی مکبراید در خانه فرانکو پناه میگیرند.
****
یک گروه آشوبگر طرفدار محیطزیست به نام East به شرکتهایی که به محیطزیست آسیب میزنند ضربه میزند، سارا (با بازی بریت مارلینگ) که مامور یک شرکت جاسوسی امنیتی خصوصیست مامور می شود تا به این گروه نفوذ کند تا از مشتریان شرکتش دفاع کند اما هرچه پیش می رود با آشنایی بیشتر با گروه East سارا دچار تردید می شود و ...
اصولا چرا باید فیلمهایمان را مرتب کنیم؟ خیلی از ماها هاردی داریم که هزارتویی از پوشههاست، مرتب کردن آن مدتها طول میکشد و غول سرسختی به نام گشادی بر سر راه آن قرار دارد، هرقدر هم آن هزارتو پیچیدهتر شود باز هم فیلم مورد نظر را از بین آن پیدا خواهیم کرد، به هر حال هارد خودمان است، اینها دلایل من برای داشتن یک هزارتوی همراه به مدت سه سال داخل لپتاپم بود، اما از وقتی هارد اکسترنال خریدم تصمیم گرفتم یک هزارتوی همراه دیگر درست نکنم، اول به همان سیستم فایل ویندوز اکتفا کردم و فقط به صورت دستی آیکن پوشه هر فیلم را به پوستر آن تغییر دادم، که این طرح شکست خورد، برای همین به سراغ نرمافزارهای این کار رفتم.
***
فیلم ۳۰۹۶ روز (با نام اصلی 3096 tage) داستان واقعی ناتاشا کمپوش دختری اتریشیست که در سن ده سالگی دزدیده شد و گروگانگیرش به مدت بیش از ۸ سال او را در یک سلول مخفی در زیرزمین خانهاش زندانی کرد.+
****
مصاحبه با خونآشام داستان لوییس (برد پیت) خونآشام ۲۰۰ ساله است که داستان تراژیکش را برای یک نویسنده در زمان حال در سانفرانسیسکو روایت میکند. در سال ۱۷۹۱ در نیو ارلیانز لوییس افسرده بخاطر از دست دادن زن و فرزندش از زندگی بریده و آمادهی مرگ است، ندای او را خونآشامی به نام لستت (تام کروز) پاسخ میدهد و او را با خود به دنیای سایهها میبرد.
*****
جان مرداک ناگهان در وان حمام اتاقی در یک هتل به هوش میآید، گیج است و تمام حافظهاش را از دست داده است، جسد زنی را غرق در خون در اتاق مییابد، ناگهان تلفن زنگ میخورد و شخصی به نام دکتر شربر که بسیار نگران و مضطرب به نظر میرسد از او میخواهد که سریعا فرار کند،زیرا عدهای به دنبال اویند. ناگهان سه غریبه وارد راهروی هتل میشوند که پالتوهای مشکی و چهرهی سرد و بیمویشان آنها را از انسانهای عادی جدا میکند، جان از دست آنان فرار میکند و خود را در شهری تاریک مییابد، شهری مملو از بیگانگان که حقیقت در آن آن چیزی نیست که به نظر میآید.
***
یک اپیدمی درصد بالایی از مردم دنیا را به زامبی تبدیل کرده است، جری لین (با بازی برد پیت) که مامور بازنشسته سازمان ملل بوده و با خانوادهاش از نزدیک در خیابان با اپیدمی برخورد داشته و به سختی رهایی یافته خانوادهاش را بر روی یک کشتی میگذارد و از طرف سازمان ملل و دولت آمریکا عازم ماموریتی در کره جنوبی و به دنبال آن مناطق دیگر دنیا میشود تا منشا اپیدمی و راه مبارزه با آن را بیابد.
****
نام یی و جا این خواهر و برادریاند که پس از اینکه به محل سکونتشان حمله میشود و پدرشان را به جرم خیانت میکشند به یکی از دوستان پدرشان که در قلعهای زندگی میکند پناه میبرند. سیزده سال میگذرد، نام یی (که کمان معروف پدرش را به ارث برده) به یک کماندار فوقالعاده تبدیل شده و جا این هم بزرگ شده و قرار است با پسر دوست پدرشان ازدواج کند، در روز عروسی ناگهان مانچوییها به کره حمله میکنند و جا این از داماد و برادرش نام یی جدا میافتد، جا این جنگی تکنفره را آغاز میکند تا خواهرش را از دست بیگانگان نجات دهد و دوباره به داماد برساند.